علیرضا کدخدایی – ۲۶ بهمن ۱۳۴۶
مجموعه آثار شکسته نستعلیق دانگ جلی و کتیبه
ایده و فکر خلق این آثار فکر امروز و سالهای اخیر نیست و سابقه ۳۰ساله دارد. از روزی که خوشنویسی را شروع کردم این هنر و تخصص برایم جدی بود و همیشه دوست داشتم و دغدغه داشتم حرکتی انجام دهم که تاکنون نشده و نکرده باشند. راه ساده شاید این بود که همانند دیگران، اثر خلق کنیم و راهی را برویم که دیگران پیمودند و این تکرار چیزی بود که وجود داشت و مورد نظرم نبود. بعد از گذشت سالهای کوتاهی دریافتم که در طول تاریخ خط شکسته نستعلیق، دانگ درشت نوشته نشده و نظیری برایش نیافتم.
از روی آثار علی اکبرخان گلستانه و تعدادی از آثار درویش عبدالمجید طالقانی مشاقی میکردم و آثاری از ایشان را که مثلا در ابعاد ۳ در ۴ سانتیمتر بود، در ابعاد ۱۰۰ * ۷۰ سانتیمتر اجرا میکردم. کاری که تاکنون نشده بود. از میان قدما، بیشتر از شیوه گلستانه در نوشتن بهره گرفتم زیرا با روحیاتم سازگارتر بود البته خیلی کم هم از شیوه درویش عبدالمجید بهره بردم و در پی آنها هم از شیوه معاصر شکسته استفاده میکردم. در مجموع میتوان گفت از میان سه شیوه و مکتب متفاوت در خط شکسته، خط شکسته¬ی درشت من بیشتر تحت تاثیر شیوه گلستانه بوده است. امروز هم بیشتر از پیش به شیوه میرزا غلامرضا اصفهانی متمایل شدم.
پس از گذشت سالهایزیادی حدود ۱۲ سال که به بررسی و تحقیق پیرامون خط شکسته مخصوصا جلی و کتیبه سپری شدو شایدعدم حضور و کمرنگ بودن در برگزاری نمایشگاه و اکران آثار را در پی داشت، زمان آن رسیده بود که بگوییم عیار و بار خط شکسته چه شکل میتواند باشد و همین مهمترین دلیل خلق این مجموعه آثار بود که با سرمایهگذاری و حمایت هنردوستانی خوش فکر این مهم رقم خورد.
شکستهی درست
خط شکسته را که بررسی میکنیم، میبینیم اساس و پایه آن، خط نستعلیق است که استخوانبندی و زیربنای آنرا تشکیل میدهد. نگاه به آثار خط شکسته در هر دو شیوه نوشتار از سوی منتسبین به استاد حسن میرخانی و استاد حسین میرخانی نشان میدهد که استخوانبندی خط نستعلیق در بین آثار شکسته نستعلیق معاصر علی رغم تمام شیرینیها و ظرافتهای هنری موجود در آنها، دارای ضعف است و شاید به همین خاطر هم بود که طی یکی دو دهه اخیر، سبک وشیوه نوشتار شکسته معاصر کمرنگ شد. نتیجه بررسی آثار هنری خلق شده در تاریخ خط شکسته نستعلیق، مرا بر آن داشت که برای رفع این ضعف و عبور از آن، پس از شیوه گلستانه به میرزا غلامرضا اصفهانی¬ای رجوع کنم که شکستههای بسیار پرقدرتی نوشته است و این از دید من بواسطه این بود که میرزا غلامرضا هم نستعلیقنویس و هم شکستهنویس بوده یعنی همان چیزی که یافتههایم مرا بدان رسانده بود و با حس و حال هنری امروز من عجین بود.
در خوشنویسی وقتی که دانگ قلم از مشقی (دانگ ریز) به سمت جلی و کتیبه (دانگ درشت) تمایل پیدا میکند، نسبتهایی که در خوشنویسی وجود داردو در دانگهای کوچک قلم کمتر دیده می¬شود، بسیار نمایان می¬شود. کسی که میخواهد خط شکسته¬ی درستی را اجرا کند بهتر است که نستعلیق پرقدرت و سالمی بنویسد و این نیست که به نوشتن نستعلیق نیاز نداشته باشد و این موضوع اتکا به شیوه میرزا غلامرضا را برای سلامت در نوشتنپر رنگ میکند. بنابراین به نظر من قصه شکسته¬ی درست، خط شکستهای است که استخوانبندی درستی دارد و با هر منطقی که به آن مینگرمشیوه و آثار میرزا غلامرضا اصفهانیبهترین رهنمود است و از همین رو خودم را بیش از هر کسی، شاگرد میرزا غلامرضا اصفهانی می¬دانم.
محتوای آثار
هنرمند میبایست فرزند زمان خویش باشد و شرایط عصری که در آن زیست میکند و به فعالیت هنری میپردازد را درک کند. این موضوع جدیت و دغدغهمندی نسبت به کاری که میکند را برای وی به همراه خواهد داشت. برای من همیشه جمع مهم بوده و مردم اهمیت و ارزش والایی داشته و دارند. یاد نگرفتم زمانی که آثاری را خلق میکنم به آن نگاه شخصی داشته باشم همچنین تلاشم این است که مخاطب آثار یک طیف خاص نباشند و از همه مهمتر، دیدم این نیست که هر چیزی را بنویسم و مخاطب مجبور باشد بواسطه آنکه من مینویسم کاری را برای خود برگزیند و تهیه نماید.
سعی میکنم اشعار و آیاتی انتخاب کنم که امید دهنده و نویدبخش باشد. غیر از توجه به مخاطبم، حس و حال خودم نیز همین است. آدم عاشقی هستم. برایم عشق بالاترین مقام دوست داشتن است. همیشه هم نگاهم عاشقانه بوده است و این تنها چیزی است که در عمر باقیمانده که در حال نزدیک شدن به آخرش هستم، برایم مهم است. در انتخاب متن آثار همیشه سعی کردم که این حس حال را تقویت کنم. زیاده گویی هم برای من جایگاهی ندارد. به همین خاطر است که معمولا آثار را در یک بیت یا یک مصرع تمام میکنم. حس و حال مردم ما که امروز به نوعی دچار اندوه و افسردگی است مستلزم این است که ما به ایشان هم حرفهای قشنگ بزنیم و هم کوتاه که فرصت شنیدن داشته باشند زیرا در این زمانه حرف زیاد میشنوند و باید چیزی را بشنوند که در احوالات خودشان غرق شوند و به آن بیاندیشند. پس باید انتخاب محتوا آنقدر قوی و دقیق باشد که این تاثیرگذاری را داشته باشد. تا چه حد موفق باشیم، مخاطبان امروز و نیز آیندگان قضاوت خواهند کرد.
هنر برای کدخدایی
هنر را یک ابزار ارتباطی بین المللی پر قدرت میدانم که به دنبال تغییر حال مردم میباشد. یک دایره المعارف ارتباطی است که تمامی جنبههای مختلف اعم از احساس، سلیقه، زیبایی، منطق و عشق را میتوانید در آن جستجو کنید. زیباترین زبان برای وصف احساس و عشق است. هنرمند تمام چیزی را که در ذهن دارد میتواند با ابزار هنر و بدون گفتن کلامی، به دیگران منتقل کند و نتایج شگفتی را رقم بزند. هنر خوشنویسی برای من جایگاه خاصی دارد و به تعبیر من شناسه ملی ایرانیان است نه صرفا در کلام، که در دنیای واقعی نیز دیده میشود. در تمامی موزههای بزرگ و کوچک دنیا، ایرانیان را به خط و خوشنویسی میشناسند و جلوتر از هر میراث دیگری، نسخ خطی و آثار خوشنویسی است که دیده میشود. با نگاه ظریفی به هنر میبینیم که هر حرفهای یک عمری دارد مثل ورزش وخیلی از کارها که فرد پس از سی سال بازنشسته میشود، اما در هنر شاهد آن هستیم که هنرمند بعد از سی سال تازه کارش شروع میشود، بعد از چهل سال تازه متولد میشود و حتی زیادند افرادی در هنر که اصلا متولد نمیشوند. هنر این روی ناخوش را هم دارد کهتنها به تقلید و تکرار بگذرد و عمر و وقت هنرمند تمام شود.
مرد خردمند هنر پیشه را / عمر دو بایست در این روزگار
تا به یکی تجربه آموختن / با دگری تجربه بردن به کار
جایگاه کدخدایی در خوشنویسی
این صحبت نباید تفسیر شود و امید آنکه به همان سادگی که بیان میشود، محل تأمل قرار گیرد و پذیرفته شود.
از ابتدای پرداختن به کار هنری، خوشنویسی برای من جدی بود و البته که تمایلی نداشتم کاری که دیگران کردهاند را تکرار کنم و دومی باشم. تمام تلاشم معطوف این بود که اگر بناست کاری کنم و اثری از من بماند، اولین و برترین باشد. احتمالا هر انسانی این میل را در خود و در برخی زمینهها تجربه میکند. ضرورت داشت از همان ابتدا بواسطه این خواسته و دغدغه، تحقیق و بررسی داشته باشم و دیدم که در طول تاریخ خط شکسته نستعلیق ما، اندازه قلم حداکثر ۲.۵ تا ۳ میلیمتر بوده و انگشت شمار مواردی را بتوان یافت که اندازه قلمی بیشتر از این مقدار داشتند. مهمتر از نوشتن و خلق اثری هنری با این ویژگی، پذیرش آن از سوی جامعه هنری و اساتید فن بوده است.
خاطرم هست که خیلیها پیشنهاد میدادند که شکسته درشت ننویس اما شاید حاصل اخذ و کسب نمودن بیش از ۲۰ رتبه و افتخار ملی و بین المللی جواب داد و پشتوانه حرکت و مسیری بود که پیش گرفته بودم و این پذیرش را به وجود آورد. ارسال آثار شکسته نستعلیق درشت بدون امضای هنری به جشنوارهها و رویدادهای هنری و تشخیص درست خالق اثر از سوی داوران و دیگران، که این اثر متعلق به کدخدایی است برای سایر هنرمندان اتفاق نمیافتاد و این بخاطر همان راه درستی بود که انتخاب شد و پیش گرفته بودم یعنی خلق آثاری که در طول تاریخ نبود.
بنابراین کدخدایی در تاریخ هنر خوشنویسی جایگاه کوچکی را کسب نموده است ولو اینکه امروز این سخن به زبانها نیاید که چه کاری توسط این هنرمند و آثار وی رقم خورده است. برای من قطعیت دارد که یک جنبش و حرکتی را در این هنر آغازگر بودهام که اگرچه در ابتدای راه هستم و همچنان شاگردی میکنم و در مسیر کشف و یادگیری هستم، اما اطمینان دارم که همچون من که تمام تلاش و توان خود را برای بودن چیزی صرف نمودم که تاکنون نبود، آیندگان از این بهتر را از خود به جای خواهند گذاشت. خرسندم که جزئی از تاریخ خط شکسته نستعلیق این مملکت هستم و شاید جزئی که خط شکسته را به کل رساند.
سخنی با مخاطبان نمایشگاهم
برای یک هنرمند، خاصه هنرمندی که همیشه جستجوگر بوده و صرفاً به مسائل تکنیکال خوشنویسی نپرداخته و در پی تحقیق و ایجاد اتفاقی بدیع بوده، بهترین تشویق و دلگرمی از سوی مخاطبان، استقبال از آثارش و راهیابی این آثار به خانههای ایشان میباشد. هر چقدر هنرمند تقویت شود، محکمتر و بهتر از قبل، آثاری را خلق خواهد کرد که به عنوان میراث فرهنگی و هنری جامعه بشری به حساب آید و در زندگی مردم جاریشود. با استقبال از آثار هنری هنرمند، صرفا یک اثر هنری خریداری نمیشود، نگهداری و پاسداشت میراث فرهنگی و هنری کشور نهادینه میشود و در گذر زمان، ارزش مادی و معنوی آن اثر نیز فراتر از قیمت خریداری شده خواهد بود.
در پایان شاید در طول این سالها که غیبت داشتیم، آموختیم که بهتر است کلامی گفته نشود و فقط کاری که باید بکنیم را پیش ببریم.
چو شمع سوخته آن به، که بیسخن باشی
لینک اخبار منتشر شده در رسانهها:
https://khabarfarsi.com/u/151719510