مقوله هنر اسلامی/ ایرانی مبحثی است که به رغم استقبال ظاهری متولیان حاکمیتی در حوزه حمایت و حراست، چندان مورد توجه قرار نگرفته است. هنر خوشنویسی و خط نیز از این بلیه و صدمات حاصل از آن در امان نمانده است. با اینحال یک بانوی متخصص و متفکر در حوزه هنر و گردشگری پا به میدان عمل گذاشته تا ضمن حراست از منابع ومیراث فرهنگی و هنری گذشتگان، فضاهایی برای تعامل، گفتمان، ارتباط، آموزش و ترویج مفاهیم هنری و فرهنگی ایجاد کند تا از این رهگذر، اقتصاد هنر ایرانی اسلامی و بویژه هنر خوشنویسی کشور از رکود و رخوت خارج شود. دکتر سیده محبوبه کاظمی دولابی هنرمند، کارشناس و فعال حوزه میراث فرهنگی و گردشگری که در ایجاد چنین فضاهایی دارای سابقهای قابل تامل است و توفیقات فراوانی را در کارنامه خود ثبت کرده است هم اینک با راه اندازی نگارخانه ترانه باران همچنان در تلاش است تا این هدف قابل ستایش خود را محقق سازد. کاظمی دولابی که همواره حفظ و نگهداری بناهای به جای مانده از تاریخ را یک سرمایه سترگ ملی تلقی میکند در حال حاضر در تلاش است خانه پدری جلال آل احمد را از غبار فراموشی به در آورد و آن را به فضایی مهیا برای تبادلات هنری و فرهنگی مبدل کند. پیرامون فعالیتهای وی با او به گفتوگو نشستهایم تا از چند و چون فعالیتهای خود صحبت کند. این گفتوگوی صمیمانه از نظر خوانندگان محترم میگذرد:
بطور خلاصه بفرمائید با توجه به پیشینه موفقی که در عرصه گردشگری و هنر داشتهاید کارهای حدیدتان را از کجا و به چه هدفی شروع کرده اید؟
من مدیر مسئول نگارخانه ترانه باران هستم. پیش از این به تبع تحصیلاتم، در حوزه گردشگری و توریسم فعالیتهای زیادی داشتم و چون رشته فعالیتم در همین موضوع بوده و دکترای تخصصی گردشگری را اخذ کردم، فعالیت هنریام نیز نقاشی بود و سالها در آن کار کردم. من از سال ۸۸ فعالیت حوزه تخصصی هنر ایرانی اسلامی را در پیش گرفتم. این در حالی بود که قبل از آن در گالری جهان نما کار میکردم و در حقیقت به عنوان نخستین بهره بردار از این گالری وارد عمل شدم و با همکاری برادرم آن را راه اندازی کردم.
سپس روی راه اندازی گالری ترانه باران متمرکز شدم و در زمینه هنر ایرانی اسلامی، موضوع خط و نقاشی را مد نظر قرار دادم. در عین حال چون فعالیت گردشگری هنری را نیز در رزومه کاری خود داشتم و از آنجا که ضرورت رشد و توسعه اقتصادی را در این بخش احساس میکردم با همین اندیشه کار را دنبال کردم.
یعنی شما بر این اعتقاد بودید که میتوان این دو را با هم به جامعه معرفی کرد؟
بله. اعتقاد من بر این بود که ترویج این موضوع و امتداد آن به اقصی نقاط کشور و بخصوص مناطق کمتر توسعه یافته میتواند اتفاقات خوبی را رقم بزند. موضوع مهم این است که وقتی میخواهیم با محوریت گردشگری مسئله هنر را هم مد نظر قرار بدهیم طبعا باید بدانیم گونه هنر مد نظر ما بیشک باید منطبق با شرایط مقصد باشد، بدین معنی که هر مقصد گردشگری به دلیل تنوع زیاد فرهنگی موجود و استعدادها و ظرفیتهای آن منطقه، هنر مخصوص خود را میطلبد که مورد استقبال بیشتر واقع شود. گردشگری هنری تنها زمانی میتواند رونق پیدا کند که گونه هنری همان مقصد، پذیرای آن باشد. در گردشگری هنری، مقولاتی مانند موسیقی، نقاشی، خط و خوشنویسی و، آشپزی، رقصهای محلی، هنرهای تجسمی، صنایع دستی و امثالهم همه و همه وجود دارند اما به تبع مقصد گردشگری مذکور، نوع هنر هم خود را در همان مقصد عیان خواهد ساخت.
موضوع بسیار مهم دیگر پایداری مسئله هست. در حقیقت نوع انتخاب هنر برای هر منطقه باید به گونهای باشد که به فرهنگ و اصالتهای خاص آن منطقه لطمهای وارد نکند. خرده فرهنگهای موجود در هرمنطقه میراث بسیار حساسی است که باید به شکلی جدی مورد حراست قرار گیرد.
فعالیت شخصی و تخصصی هنری شما نقاشی است. آیا آثارتان را به نمایش گذاشتهاید تا در امتداد آن اندیشههایتان نیز برای مخاطب فرصت حضور پیدا کند؟
خب نقاش بودن من صد درصد موثر است. من به شکل تخصصی نقاشی کرده و میکنم، ولی به دلیل مشغله فراوان، تاکنون آثارم را به نمایش عموم نگذاشتهام چون واقعا فرصت این کار پیش نیامده است. در عین حال از نمایش کارهایم استقبال میکنم اما پژوهشهای فراوان و مدیریتهایی که به عهده داشتهام زمانی را برای این کار باقی نگذاشته است و بدون شک این قصد را دارم که در اولین فرصت ممکن نمایشگاهی از آثارم برپا کنم و آنها را به دید عموم بگذارم.
گالری ترانه باران را هم با همین نیت تاسیس کردم به گونهای که حتی اگر لوگوی آن را هم ببینید مشاهده خواهید کرد که عبارت «جلوه گاه هنر ایرانی» در آن لحاظ شده است. در حقیقت این گالری بیشتر روی هنر خوشنویسی متمرکز شده، چون این گونه هنر اصیل ایرانی تا کنون به نوعی مهجور واقع شده بود. در همان زمان تاسیس گالری مشاهده میکردیم نمایشگاهی برای آثار خوشنویسی برگزار نمیشد. این هنر هم به لحاظ نگاه جامعه و هم به جهت شرایط اقتصادی اوضاع مطلوبی نداشت و هنرمندان این رشته به کسی معرفی نمیشدند. ما تلاش کردیم با تاسیس گالری ترانه باران حمایت از هنرمندان جوان حوزه خوشنویسی و در عین حال معرفی هنرمندان صاحب سبک و پیشکسوت را در پیش بگیریم و جای خالی آن را از همه جهات تا حدود زیادی پر کنیم.
ما در این سالها در همین زمینه فعالیتهای بسیار گستردهای داشتیم و هم از لحاظ ترویج و معرفی این هنر و هم از لحاظ اقتصاد این هنر، ظرفیتهای آن را نمایش دهیم و آن را از این مهجوریت خارج کنیم. ”حراج باران” هم که یک حراج تخصصی هنری است با همین هدف برگزار شد.
در خصوص فعالیتتان در مورد خانه پدری جلال آل احمد چه کارهایی انجام داده اید؟
من هم اکنون در حال مرمت خانه پدری جلال آل احمد هستم و در همین زمان هم هدفم این است که کاربری فرهنگی، هنری، آئینی را در آن به فعالیت برسانم. با راه اندازی این میراث فرهنگی، به اصطلاح پاتوقها و گعدههای فرهنگی و هنری و توریسم و برقراری حراجهای آثار هنری نیز در آن راه خواهد افتاد. این خانه در خیابان خیام روبروی ایستگاه مترو و داخل کوچه کارکن اساسی واقع شده است و حتی تلاش داریم این کوچه را به عنوان یک «آرت استریت» معرفی کنیم و همه معماری و شکل و شمایل آن را بازسازی و مرمت کنیم و از فضای فرسوده آنجا و مثلا از مغازهها و کرکرههای آن به عنوان محلی برای ارئه و بازار آثار هنری استفاده کنیم. جالب است که در همان محل واحدهای مختلف کفش دوزی و فروش کفش هم وجود دارد که همین هم میتواند یکی از جاذبههای گردشگری آن محسوب شود.
هم اکنون بدنبال حمایتهای شهرداری هستیم تا بتوانیم به این هدف برسیم و این در حالیست که ما سال هاست به عنوان فعالان با سابقه، طرحهای بسیاری را با موفقیت به انجام رساندهایم و تبحر و تعهد خود را به اثبات رسانده ایم.
با این همه ایده و مشغله لطفا بگوئید دیگر برنامههای در دست اقدامتان چیست و چه اهدافی را در این زمینه در پیش دارید؟
من بر این اعتقادم که برای نشو و نمای هنرمندان جوان و معرفی هنرهای ملی باید ایدههایی متفاوت ارائه داد چرا که طرحهای تکراری بیکاربرد، پیش از این بارها فقدان ظرفیت و کارکرد خود را نشان داده اند. برای هرسطحی از هنر و هنرمند باید بسترها و ایدههای متفاوت و مختص به آن معرفی کرد چون نمیتوان همه را با یک سیاست و نگاه به تحول مورد نظر رساند. شاید این یکی از چالشهایی باشد که بتوان آن را بطور کلی مطرح ساخت تا متولیان امر متوجه این مسئله باشند که با طرحهای کلیشهای نمیتوان موفقیت خاصی بدست آورد.
شهرداری تهران البته به رغم مکاتبات مرتب ما و پیگیریهایمان به محل سرکشی کردهاند و طرحها را دیدهاند و در گفتار و در مذاکراتی که داشتیم طرح را مورد تائید قرار دادهاند اما هنوز موافقت اصلی و معتبر خود را ارائه نکرده اند.
واقعیت امر این است که با شرایط خاص اقتصادی در جامعه و نوسانات قیمتی فعلی هرگونه تاخیر و تعللی در صدور مجوزهای لازم میتواند طرح را با مشکلات بسیار بزرگی روبرو کند و وضعیت را به گونهای پیش ببرد که اساسا کارکرد طرح از دست برود.
بنابراین ما تقاضا داریم صدور مجوزها بعد از ۲ سال و نیم همچنان مغفول باقی نماند و پشت درهای بسته قرار نگیرد. در حال حاضر در مرمت خانه پدری جلال تا ۵۰ درصد کار را به انجام رساندهایم و این کار با همکاری سازمان میراث فرهنگی و صندوق توسعه و احیا به انجام رسیده است. در همین حال کمکهایی هم از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گرفته شده و این حمایتها ادامه هم خواهد داشت.
ضرورت فعال شدن اقتصاد برای هنر ایرانی/ اسلامی
از نظر من موضوع اقتصاد هنر مبحث مهمی است و از آن مهمتر اقتصاد هنر ایرانی اسلامی است. وقتی صحبت از اقتصاد هنر ایرانی اسلامی به میان میاوریم متوجه میشویم که جریانهای مهاجم فرهنگی و هنری غربی متاسفانه سایه گستردهای پیدا کردهاند که اقتصاد هنر ایرانی اسلامی را تحت تاثیرات منفی خود قرار دادهاند و اکنون لازم است جلوی این هجوم را بگیریم.
این حرف من به عنوان غرب ستیزی صرف نیست بلکه منظور استفاده از ظرفیتهای اقتصادی هنر ایرانی اسلامی است که مغفول مانده و طبعا جریان غربی روی آن استیلا پیدا کرده است و واقعا حیف است که ما در این میان از چنین ظرفیتی غافل شویم. این مسئله یک جور صدمه خاص به اقتصاد ما وارد میکند و اقتصاد هنر ما را تضعیف میکند.
در واقع به نوعی معتقدید هنرهای ما ظرفیتهای پنهانی برای مردمی شدن دارند که باید آنها را از سایه رخوت و رکود بیرون آورد؟
بله. بدون تردید حالا دیگر مردم درک کردهاند اگر در شهر و محلهشان یک بافت کهن مورد توجه گردشگران باشد، کمترین فایدهاش رونق افزایی به کسب و کارهای خرد آنهاست و میتواند سفره مردم کشور، شهر و محله را بزرگتر و رنگینتر کند.
https://manateghasia.ir/post/4684